گرایش استراتژی MBA را بشناسید
26 آوریل 2021 2021-04-20 15:49گرایش استراتژی MBA را بشناسید
گرایش استراتژی MBA را بشناسید
این روزها با واژهی استراتژی و اصطلاح مدیریت استراتژیک تقریباً همه نوع صفت، موصوف، مضاف و مضافالیه ساخته میشود:
تحلیل استراتژیک صنعت، برنامه ریزی استراتژیک، تفکر استراتژیک، تحلیل استراتژی، تصمیم استراتژیک، استراتژی فردی، استراتژی اقیانوس آبی، استراتژی کسب و کار، استراتژی محصول، استراتژی سازمانی، استراتژی تمایز، استراتژی تمرکز، استراتژی قیمت گذاری، استراتژی محتوا، مدیریت استراتژیک منابع انسانی و مدیریت استراتژیک فناوری اطلاعات تنها نمونههایی از این تعبیرها و اصطلاحات هستند.
چند لحظه فکر کنید و چند مثال دیگر را هم به یاد بیاورید. همچنین میتوانید کمی در گوگل جستجو کنید تا ببینید مفاهیم بسیار بیشتری هم هست که شاید تا کنون از کنار آنها به سادگی عبور کردهاید.
زمانی بود که استراتژی صرفاً در مدیریت جنگ معنا داشت و یادگیری رشته علوم استراتژیک موضوعی نظامی و مورد علاقهی نظامیان محسوب میشد.
اما در عصر حاضر، استراتژی به مفهوم و نگرشی بسیار گستردهتر اشاره دارد. توانمند بودن در زمینهی استراتژی میتواند شانس موفقیت ما را در زندگی فردی و نیز حوزهی کسب و کار افزایش دهد.
با این مقدمه، به سراغ معرفی موضوعات مورد بحث در مدیریت استراتژیک میرویم.
گرایش مدیریت استراتژی MBA
گرایش مدیریت استراتژی MBA یکی از گرایشهای رشتهی مدیریت کسب و کار است. این گرایش را میتوان حاصل بخشی از دانش نظری و تجربی بشر دانست که میخواهد به دو پرسش اساسی پاسخ دهد؛ پرسش اول این است که چرا برخی سازمانها از باقی موفقترند و پرسش دوم دربارهی چطورموفقشدن است. نوع سازمان یا شرکت هم در این گرایش مدیریت کسب و کار تفاوتی ندارد؛ موفقیت برای شرکتی خصوصی بهمعنای سودآوری پایدار است و درمورد سازمانهای دولتی یا سمنها (سازمانهای مردمنهاد) بهگونهای دیگر تعریف میشود. گرایش مدیریت استراتژی MBA هر دوی این موارد را پوشش میدهد.
گرایش مدیریت استراتژی MBA چه زیرگرایشهایی دارد؟ آیندهی این گرایش را چطور ارزیابی میکنید؟
درمورد زیرگرایشها باید توجه کنیم که هر یک از دانشگاههای مختلف دنیا به موضوع و قسمت خاصی از دانش مدیریت استراتژی علاقهمندند. آنها در آن گرایش بهصورت تخصصی کار میکنند.
دانش مدیریت استراتژی شاخههای مختلفی دارد؛ زیرا میتواند با رشتههای مختلفی ترکیب شود؛ برای مثال، استراتژی بینالملل استراتژی فانکشنال استراتژی بازاریابی و استراتژی تکنولوژی و غیره را دربرمیگیرد؛ درواقع این شاخه ترکیب دانش مدیریت استراتژی و دانشهایی مانند بازرگانی و تکنولوژی و غیره است.
درمورد آیندهی کاری گرایش مدیریت استراتژی رشتهی MBA میتوان گفت کسی که در این گرایش تحصیل میکند هم میتواند بهعنوان مشاور فعالیت بکند، هم میتواند بهعنوان تحلیلگر مشغولبهکار شود. فارغالتحصیلان این رشته میتوانند در شرکتها و سازمانهای دولتی و نیز در شرکتهای خصوصی بهعنوان مشاور فعالیت کنند؛ فرقی هم نمیکند درون سازمان و شرکت کار کنند یا بیرون سازمان و شرکت باشند؛ این ویژگی دربارهی سازمانها و شرکتهای دولتی و خصوصی صادق است. سمتهایی هم که این دانشآموختگان در آن مشغولبهکار میشوند کارشناس طرح و برنامه و کارشناس استراتژی است. کسانی که در حوزهی مدیریت استراتژی کار میکنند این توانایی را دارند که در صورت داشتن دیگر قابلیتها بهعنوان مدیرعامل نیز نقشآفرین باشند.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم دانشآموختگان این گرایش میتوانند مشاوران بیرونی سازمان باشند و در داخل سازمان هم در سمتهای کارشناسی و معاونت طرح و برنامه و دفاتر مدیریت استراتژی و مدیریت عملکرد و دفاتر برنامهریزی و بودجه فعالیت کنند.
تاریخچه استراتژی و مدیریت استراتژیک
درخت استراتژی دارای گونههای مختلفی است و بسته به اینکه در چه خاکی رشد باشد، میوههای متفاوتی را به بار آورده است.
اقتصاددانان، نظامیان، بازرگانان و مدیر-مهندسان، هر یک بسته به سابقهی ذهنی و نگرش خود، استراتژی را به شکل متفاوتی تعریف و بیان کردهاند.
مثلاً گروهی از استراتژیستها که سابقهی نظامی داشتهاند، شرکتها و سازمانها را هم مانند ارتش جنگی دیدهاند و مفاهیم دانش استراتژی را از بحثهای مربوط به تاکتیک و استراتژی در علوم جنگی اقتباس کردهاند.
در مقابل، گروهی دیگر که با عینک اقتصاد به مدیریت نگاه میکنند، هر سازمان یا شرکت را به عنوان یک مجموعهی اقتصادی و بخشی از پیکرهی اقتصاد کشور/جهان دانستهاند. این گروه، کسب و کار را به عنوان بخشی از یک صنعت/بازار بزرگتر میبینند و بر این اساس، استراتژی را تعریف و پیاده سازی میکنند.
اگر پای حرف این افراد بنشینید و کتابها و مقالههای آنها را بخوانید، خواهید دید که ترجیح میدهند به جای سه اصطلاحِ کسب و کار، شرکت و سازمان، از تعبیرِ بنگاه اقتصادی استفاده کنند.
مسئله در اینجا تمام نمیشود. عدهی دیگری هم به این نکته پرداختهاند که استراتژی، فقط رقابت با دیگران و جنگیدن با آنها نیست. استراتژیست باید بتواند به درون سازمان خود هم نگاه کند و داشتهها و منابع خود را به درستی تشخیص دهد.
بسیاری از انسانها/کسب و کارهایی که نتوانستهاند چندان که باید موفق باشند، در تشخیص داشتههای خودشان ضعیف عمل کردهاند و در زمینهی نگاه به درون ناموفق بودهاند.
اهمیت مفهوم ذینفع در استراتژی
قبل از اینکه وارد مباحث جدیتر استراتژی بشوید، لازم است با یک اصطلاح کلیدی آشنا شوید: ذینفع یا Stakeholder سنگ بنایی است که بسیاری از اصول و چارچوبهای استراتژی بر روی آن قرار میگیرند.
مهم است که بدانید، تشخیص دهید و تصمیم بگیرید که ذینفعان کسب و کار شما چه کسانی هستند.
یک حرف کلیشهای این است که مشتری، پادشاه است. به عبارت دیگر، ذینفع اصلی هر کسب و کاری، مشتریان آن هستند. اما اگر قرار باشد به هر شکل ممکن به دل این پادشاه راه بیایید، ممکن است چیزی از کسب و کارتان باقی نماند. چون مشتریان، حداکثر منافع خود را میطلبند و از محدودیتها و هزینهها و چالشهای شما، اطلاع چندانی ندارند.
از سوی دیگر، اگر مالکان و سهامداران شرکت را به عنوان تنها ذینفعان آن درنظر بگیرید، از سمت دیگر بام خواهید افتاد: حداکثر کردن سود سهامداران و مالکان، میتواند به قیمت نارضایتی مشتریان تمام شود.
به همین علت، استراتژی به معنای شناخت و تشخیص ذینفعان است. و البته پس از شناختن، وظیفهی استراتژیست این است که بکوشد و نقطهی تعادلی را بیابد که منافع مشروع همهی ذینفعان تا حدی تأمین شود.
با این مقدمه، باید قانع شده باشید که پیش از ورود به مباحث پیشرفتهتر مدیریت استراتژیک، لازم است مفهوم ذی نفع را به خوبی بیاموزید و درک کنید.
شرحکار شغلی برای این گرایش چیست؟
فرض کنید شما در دفاتر طرح و برنامه مشغولبهکار هستید. کار شما کمک به سازمان برای شناسایی استراتژیها و همچنین تدوین و مکتوبکردن استراتژیها و درنهایت تبدیلشدن استراتژیها به برنامههای اجرایی و انجامدادن آنها درعمل خواهد بود.
اگر شما مشاور بیرونی سازمان باشید، میتوانید نقشهای متفاوتی ایفا کنید؛ هم بهعنوان تسهیلکننده، هم بهعنوان تأییدکنندهی استراتژی میتوانید فعالیت کنید.
در نقش مدیرعامل و هیئتمدیره نیز برای درستحرکتکردن سازمان در مسیر طراحیشده برای آن و گرفتن تصمیمات استراتژیک از وظایف شما خواهد بود.
فارغالتحصیلان این رشته میتوانند در شرکتها و سازمانهای دولتی و نیز در شرکتهای خصوصی بهعنوان مشاور فعالیت کنند؛ فرقی هم نمیکند درون سازمان و شرکت کار کنند یا بیرون سازمان و شرکت باشند؛ این ویژگی دربارهی سازمانها و شرکتهای دولتی و خصوصی صادق است.
کسانیکه میخواهند در مدیریت استراتژی MBA فعالیت کنند باید چه خصوصیات و مهارتهایی داشته باشند؟
کسانی که میخواهند درزمینهی استراتژی فعالیت کنند حداقل باید ۱۰ ویژگی را داشته باشند:
۱. توانمندی تفکر تحلیلی و تفکر شهودی بهصورت همزمان؛ داشتن تفکر تحلیلی یعنی فرد با آماروارقام و تحلیل تصمیمگیری کند و داشتن تفکر شهودی بهاین معناست که مبتنی بر تجربه و غریزه مدیریتی و ایده به تصمیم برسند.
۲. ظرفیت تحمل ابهام. عرصهی استراتژی عرصهی ریسک و قطعیتنداشتن است؛ فرد باید توانایی کنارآمدن با ابهام و دنیای متلاطم و تصمیمگیری در این شرایط را داشته باشد.
۳. سرسختی زیاد. چه در حوزهی استراتژی و چه در حوزهی اجرای استراتژی این عرصه پر از موانع و سختیهاست. فردی که در این زمینه کار میکند باید سرسخت داشته باشد و دنبال نتایج زود و سریع نباشد.
۴. درک زیاد از اقتصاد سیاسی جامعه.
۵. توانمندی ارتباطات مؤثر. بخش بزرگی از مدیریت استراتژی به شنوایی مؤثر و مذاکرهی مؤثر و قدرت اقناع و اجماعآفرینی است.
۶. تسلط به ابزارها و تکنیکهای تحلیل و حل مسئله.
۷. توانایی تفکر استراتژیک؛ منظور از تفکر استراتژیک آن است که فرد توانایی تشخیص موضوعات استراتژیک و عملیاتی را داشته باشد؛ فرد باید عوامل کلیدی موفقیت را از عوامل عمومی موفقیت تمییز دهد و نگاهی از بالا و وسیع داشته باشد.
۸. داشتن سواد مالی. توانایی بودجهریزی و تخصیص منابع و بررسی صورتهای مالی از مهمترین مسائل درزمینهی استراتژی است.
۹. درک درست از مفهوم مدیریت استراتژی. متأسفانه درکی که از مدیریت استراتژی وجود دارد قدیمی و بهقولی «کتابی» است. درک فعلی فرایند را تحلیلی و گامبهگام میبیند که درواقع اینطور نیست.
۱۰. فهم درست از نقشآفرینی یک مشاور یا کارشناس استراتژی.
کنترل مدیریتی: یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک
استراتژی در نهایت باید شاخصهای کلیدی عملکرد را بهبود ببخشد. از جملهی این شاخصها، میتوان به شاخصهای مالی (مثلاً میزان فروش و سود کسب و کار) و شاخصهای رضایت مشتری اشاره کرد (که دوام و بقاء کسب و کار را تضمین میکند).
اگر کسی بگوید یک استراتژیست حرفهای است و در رأس هر کسب و کاری که قرار میگیرد، آن را ورشکست کرده یا مشتریانش را ناراضی کند، بعید است شما حرف او را بپذیرید.
اما دقیقاً چه شاخصهایی را باید تعریف کنیم و چگونه بر آنها نظارت داشته باشیم؟ در برنامه ریزی خود، سطح هدف هر شاخص را چگونه تعریف کنیم؟ اگر به هدف نرسیدیم چه باید بکنیم؟
مثلاً آیا همه چیز را میتوان در شاخص سود خلاصه کرد؟ آیا این باعث نمیشود که با اقدامهای کوتهنظرانه، سود کسب و کار را در کوتاهمدت و میانمدت افزایش دهیم و در بلندمدت، کل کارمان را نابود کنیم؟
تعریف شاخص، پایش شاخصها و اصلاح و کنترل آنها، موضوع بسیار مهمی است که تا بر آن مسلط نباشیم، استراتژی برایمان چیزی جز «حرفهای بیخاصیت زیبا و خوب» نخواهد بود.
ضمناً ماجرا به همینجا تمام نمیشود. بعد از تدوین استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک، به مرحلهی اجرای استراتژی میرسید و چگونه باید مطمئن شوید که در اجرا موفق بودهاید؟ اینجا هم بحث کنترل استراتژیک مطرح میشود.
کنترل استراتژیک یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک است که بدون درک عمیق کنترل و مفاهیم مرتبط با آن، نمیتوانید ادعا کنید که در استراتژی توانمند هستید.
مرکز آموزشی و کارآفرینی خوارزمی اصفهان در آشنایی هرچه بیشتر با اینگونه مسائل پیرامون MBA در کنار شما خواهد بود و با تدارک دوره های مختلف در زمینه های گوناگون راهگشای کسب و کار شما عزیزان است.